راستی در گذشته چقدر نویسنده کم بوده است، نویسندههایش هم واقعا خوب بلد بودن، زیاد پیچ و واپیچ قضایا میشدند، زیاد میفهمیدن، خواننده هم اما کم بود و اگر بود قشر خاص و مشخصی بودند.
مثلا مادر بزرگ بیسواد بنده که نمیتوانست داستانهای صادق هدایت را بخواند!!!!
هرچند که هیکل بنده به قدیم، خیلی قد نمیدهد، اگر قدیم ترها را مانند پل به اکنون وصلش کنیم، قضیه زیادی برعکس میشود،مثلا چیزی که الان زیاد است نویسنده است، وبیشتر از او ادعای نویسندگی، حال این بنده حقیر را هم در صف همین مدعوین بگذارید هم اصلا به جایی بر نمیخورد🤫🤫
شاید هم لازم باشد.
ولی خب تفاهم با قدیم این است که در حال حاضر خوانندهای هم موجود نیست، با این تفاوت عمیق که سواد هست و حالش نیست،
کلاس کار بر خواننده بودن میچربد، یعنی اگر نویسنده باشی زیاد و دم دستی هستی و اگر خواننده باشی کم و ارزشمند،
خب این هم از عجایب ته ماندهی دنیاست و کاریش نمیتوان کرد. حال میروم که انتخاب کنم که بنویسم و به چرت و پرتهای دنیا اضافه کنم، یا خواننده شوم و از بلایای جامعه کم کنم…
الهی، خدا هیچ بندهای را وسط دوراهی نگذارد…
بازدید : 150
چهارشنبه 6 اسفند 1398 زمان : 12:13